معنی کمانگیر باستانی

حل جدول

کمانگیر باستانی

آرش


کمانگیر اساطیری

آرش


باستانی

دیرینه، قدیمی، عطیقه، تاریخی

لغت نامه دهخدا

کمانگیر

کمانگیر. [ک َ] (نف مرکب) کمانداری را گویند که که در فن تیراندازی بی نظیر باشد. (برهان) (از ناظم الاطباء). کماندار. (فرهنگ فارسی معین):
به نیروی دست کمانگیر او
بیفتاد الانی به یک تیر او.
نظامی.

کمانگیر. [ک َ] (اِخ) لقب آرش است و او پهلوانی بوده ایرانی که یک تیر از آمل به مرو انداخته است و آن مسافت چهل روزه راه است. (برهان). لقب آرش تیرانداز منوچهر بوده که درمصالحه با افراسیاب از رویان مازندران تیر او به مرو رفت. (آنندراج). لقب پهلوانی آرش نام و بطور افسانه گویند تیری از آمل به مرو پرتاب کرد که چهل روز مسافت میان آن دو شهر است. (ناظم الاطباء):
اگر خوانند آرش را کمانگیر
که از ساری به مرو انداخت یک تیر.
(ویس و رامین ص 273).
و رجوع به آرش شود.


باستانی

باستانی. (ص نسبی) قدیم. کهن. عتیق. دیرینه. قدیمی:
بکوه اندرون مانده ای دیر گاهی
بسنگ اندرون بوده ای باستانی.
فرخی.
بدان خانه ٔ باستانی شدم
به هنجار چون آزمایشگری.
منوچهری.
بر آن وزن این شعر گفتم که گفته ست
ابوالشیص اعرابی باستانی.
منوچهری.
دلجویی کن که نیکوان را
دلجویی رسم باستانی است.
خاقانی.
|| معمر. سالخورده.

فرهنگ فارسی هوشیار

کمانگیر

(صفت) کسی که به کمان مجهز است، کسی که در تیر اندازی با کمان مهارت دارد کمانگیر: (بر سر خاکش بجای شمع تیری مینهد هر که قربان کمانداران ابرو میشود) . (کلیم)


باستانی

(صفت) قدیمی کهن. یا آثار باستانی. آثار و ابنیه قدیمی و تاریخی اشیا ء عتیقه.

فرهنگ معین

کمانگیر

کسی که در فن تیر - اندازی با کمان ماهر باشد، لقب پهلوانی آرش. [خوانش: (کَ) (اِ.)]

نام های ایرانی

کمانگیر

پسرانه، کماندار

فارسی به انگلیسی

کمانگیر

Archer, Bowman

واژه پیشنهادی

مترادف و متضاد زبان فارسی

باستانی

دیرینه، عتیقه، قدیم، قدیمی، کهن، کهنه،
(متضاد) جدید، نوین

فرهنگ عمید

باستانی

قدیمی، دیرینه، تاریخی،

فارسی به عربی

باستانی

اثر، تحفه قدیمه، رمادی، قدیم، کلاسیکی، أَثَر (قَدِیم)

معادل ابجد

کمانگیر باستانی

865

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری